محل تبلیغات شما

توی اتاق بالای خانه باغ روی تخت ساختگی ولو شده ام، من خسته از سر و صدا و دلم کمی سکوت میخواهد، میخواهم صدای زنگ دارشان چند دقیقه قطع شود و بتوانم آرامش بگیرم. دلم آغوش گرم او را میخواهد، آغوشی که تنها داراییش من باشم، اینجا که می آییم عشق من با همه تقسیم می شود و من تنها تشنه محبت میمانم و او نمیتواند مساوات را برقرار کند، بی تجربه است البته و به او حق میدهم اما من تمام او را میخواهم، توجه کاملش را و نگاه پر از محبتش را.

هوا بینهایت عالیست، امشب شهاب باران است و توی باغ دو نفری آسمان را میپاییم.

به هفت روز بعدی فکر میکنم که قرار است بدوم به هفت روزی که باید روزی ده دوازده تایی بیمار ببینم. به هفت روز سخت! انگار یک جورهایی البته مقدس است! توی این روزها باید مقاله را هم بنویسم و مطمئنم او باز منت میگذارد و هیچ کمکی نمیکند. همه نوشته هایم توی آن یکی تبلت به باد رفت و باید از نو بنویسم. دلتنگ مادر و خواهرهایم هستم، دلتنگ خانه کوچک خودمان و دلتنگ اویی که در تهران مال من است.

من اگر مرد بودم همه اش قربان صدقه زنم میرفتم و نوازشش میکردم و اصلا فکر نمیکردم اینکار من پر توقعش میکند، من اگر مرد بودم شوهر خوبی می شدم.

نگاه میکنم به آسمان زرد کم عمق

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان، نگاه دار سر رشته که نگهدارد

مال بیست و یکم مرداد

توی ,دلتنگ ,هفت ,خانه ,البته ,میخواهد، ,به هفت ,او را ,من اگر ,اگر مرد ,مرد بودم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tim's memory قیمت تور ها Stacy's site deapawealqui chrysnonocar . سینور Nelly's notes *SUPER SABAKI KAI KAN DO *IRAN-TEHRAN آبی تر از دریاها