محل تبلیغات شما

کلی پست هست که وقتی سر موضوعاتی مهم یا اغلب پیش پا افتاده از دست او ناراحت شده ام نوشته ام، مثلا انتظاراتی که از ا. داشته ام و برآورده نشده یا کادویی که انتظار داشتم و خریده نشده یا موضوعات مهمتری که باعث شده حتی فکر کنم که دیگر دوستم ندارد، بعدش از حالا انتشار خارجشان کرده ام چون دیده ام آنها فقط حس همان چند ساعت محدود بوده است، حالا ولی هربار برمیگردم و میخوانمشان انگار خنجری زهرآلود توی قلبم فرو میرود با اینکه میدانم حس گذرایی بوده اند و بیشتر اوقات آنقدر پیش پا افتاده بوده اند که شاید اگر برای کسی تعریفشان کنم به خنده بیفتد اما خوب هرکدام این موضوعات یک جایی بدجور قلبم را چلانده اند.

امشب میروم مشهد کنگره به حساب خود کنگره، به ندا گفتم که اگر هواپیما سقوط کند ما شهید حساب میشویم چون در حال خدمت مرده ایم. کلی به این موضوعات خندیدیم ولی حالا که فکر میکنم به اولین سفر جدیم بدون او دلم میگیرد. اولش خوب خوشحال بودم سفر مجانی به مقصد مشهد چه چیزی بهتر از این، حالا ولی بیشتر غمگینم میکند چون تنها میروم. او اما نمیدانم چه حسی دارد، دیروز نگاهش و آغوشش و حس غریبی داشت، انگار عشق تویش نبود فقط انجام وظیفه بود و عجله بود و عجله و من از این عجله متنفرم.

*به خط و خال گدایان مده خزینه دل، به دست شاه وشی ده که محترم دارد


نگاه میکنم به آسمان زرد کم عمق

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان، نگاه دار سر رشته که نگهدارد

مال بیست و یکم مرداد

حالا ,ام ,عجله ,موضوعات ,بوده ,اند ,این موضوعات ,پا افتاده ,و عجله ,بود و ,حالا ولی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

reppnepiran جمعیت احیای انسانی کنگره ۶٠ نمایندگی کرمانشاه معمولی هستم مثل خودم ♚قصر مجازی♚ دوره های بازاریابی و برندینگ کویر آباد کلیپ پاییز من billoOooorany.کافـه احساس ثبت شرکت مسئولیت محدود - ثبت برند فارسی