دیشب نگهبان مهربان چهل و خورده ای ساله بیمارستان را با ارست آوردند، امروز از پشت اورژانس تشییعش کردند و حالا جسم بی جانش زیر مشتی خاک سرد آرام گرفته است، مینویسم که یادم بماند دنیا چقدر بی وفاست، تا آخرین ساعات عمرش سالم سر کار بوده است، خیلی به رزیدنت ها احترام میگذاشت و واقعا هیچ کداممان خاطره بدی از او نداشتیم، همیشه وقتی سرش خلوت بود با آسانسور بیماربری ما را میبرد پاویون. اما به من لطف دیگری هم کرده بود، یک باری پارسال بود، هوا سرد بود ماشین هم روشن نمیشد، رفت برای من یک نفر تعمیرکار پیدا کرد و آورد ماشینم را درست کردند. بی چشمداشتی. دوست میگفت دختر ۱۲ ساله اش وسط CPR افتاد، همه نگهبان ها برایش گریه میکردند و امروز بیمارستان خیلی غم انگیز بود.
خاک سرد است و دنیا بسی بی وفاست. ما انسانها که برای چیزهای کوچک داد و قال های بزرگ راه میندازیم باید اینجور وقایع را نصب العین خود کنیم.
خدایا این شب سرد و طولانی را برای او و خانواده اش آسان کن و بهشتت را نصیبش کن.
نگاه میکنم به آسمان زرد کم عمق
بی ,سرد ,خاک ,است، ,خیلی ,هم ,خاک سرد ,گریه میکردند ,میکردند و ,و امروز ,برایش گریه
درباره این سایت